دبیرستان شهدای بانش
واحد مقاومت شهدای بانش 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مدرسه شهدای بانش و آدرس shohadayebanesh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سپاه پاسداران دوم اردیبهشت ماه سال ۵۸ با فرمان حضرت امام خمینی(ره) تأسیس شد و رفته‌رفته به یکی از نهادهای مهم و تأثیرگذار برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب تبدیل شد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 57 بود که حضرت امام خمینی (ره) در دوم اردیبهشت سال 58 رسماً فرمان تشکیل سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی را صادر کردند.
 
در آن زمان اما شاید هیچ کس فکر نمی‌کرد این سازمان نوپا که برای حفاظت از انقلاب ملت ایران به وجود آمده است، در مدت‌زمان کوتاهی تنها چند سال پس از تأسیسش بتواند در مقابل انواع تهدیدات پیچیده داخلی و خارجی علیه نظام اسلامی ایستادگی و با آنها مقابله کند.
 
در آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته‌های انقلاب، دولت موقت که موافق استقلال عمل کمیته‌های انقلاب نبود و به فکر ایجاد نیرویی تحت عنوان گارد ملی و تحت نظر خود افتاد.
 
بر همین اساس، با پیشنهاد مرحوم مهدی بازرگان رئیس دولت موقت، مرحوم حجت‌الاسلام حسن لاهوتی حکمی از امام برای تأسیس این نیرو دریافت می‌کند و ابراهیم یزدی هم از سوی دولت موقت مأمور همکاری با حجت‌الاسلام لاهوتی شد.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
حجت الاسلام حسن لاهوتی
 
محسن رفیق دوست اما، در خاطرات خود روایت دیگری از تشکیل سپاه دارد که براساس آن فکر ایجاد نیرویی غیر از ارتش برای دفاع از انقلاب، اولین بار از سوی شهید محمد منتظری مطرح شده است.
 
وی در بخشی از خاطرات خود درباره تشکیل سپاه می‌گوید: اوایل اسفند - احتمالاً 9 اسفند - آیت‌الله بهشتی که برای دیدار حضرت امام به مدرسه علوی آمده بود مرا صدا زد و گفت: «حاج محسن، حضرت امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی دادند، بهتر است شما هم در این سپاه باشی. بلافاصله به محل جلسه در پادگان عباس‌آباد رفتم. وارد اتاق شدم. دیدم عده‌ای از آقایان ازجمله دانش منفرد آشتیانی، غلامعلی افروز، ابراهیم سنجقی، علی‌محمد بشارتی، مرتضی الویری و چند نفر دیگر حضور دارند. آقای تهرانچی و آقای هاشم صباغیان هم از طرف دولت موقت آمده بودند. کاغذی برداشتم و روی آن نوشتم بسم الله الرحمن الرحیم - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: 1. محسن رفیق‌دوست. بقیه هم‌اسم‌هایشان را نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد. هفت نفر به‌عنوان شورای فرماندهی انتخاب شدند. آقای دانش آشتیانی شد فرمانده سپاه، آقای غلامعلی افروز مسئول امور پرسنلی، آقای محمدعلی بشارتی مسئول اطلاعات، آقای الویری مسئول روابط عمومی و من هم مسئول تدارکات شدم.»
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
دیدار جمعی از اعضای شورای سپاه با امام (ره)
 
سپاه کم‌کم داشت شکل می‌گرفت که گروهای دیگر وفادار به انقلاب نیز تشکل‌های جداگانه‌ای را  برای حفاظت مسلحانه از انقلاب اسلامی به وجود آوردند. یکی از این تشکل‌ها در پادگان جمشیدیه تهران و با حضور جواد منصوری، عباس آقا زمانی (ابو شریف)، عباس دوزدوزانی و ابراهیم حاج محمد زاده تشکیل شد و رابط این گروه با شورای انقلاب مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی بود.
 
گروه دیگر هم، گارد دانشگاه بود که زیر نظر شهید محمد منتظری اداره می‌شد. این گروه که در ارتباط با شهید بهشتی بود،‌ از افرادی که در فلسطین آموزش چریکی دیده بودند تشکیل می‌شد  و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند شهید کلاهدوز، شهید نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفت.
 
حدود 4 گروه مسلح با یک هدف مشترک به نام حراست از انقلاب شکل گرفته بود که هرکدام از آنها حفاظت از انقلاب اسلامی را وظیفه خود می‌دانستند اما بروز اختلافات و اصطکاک بین آنها اجتناب ناپذیر می‌نمود. لذا ضرورت ادغام این تشکل‌ها و تشکیل یک سازمان منسجم بیش از پیش احساس می‌شد.
 
بنابراین، نمایندگانی از این چهار گروه در جلسه‌ای گرد هم می‌آیند و می‌پذیرند که با یکدیگر ادغام‌شده و سازمانی منسجم و یکپارچه را به وجود بیاورند تا به‌وسیله آن بتوان به اوضاع امنیتی کشور سر و سامانی داد.
 
محسن رفیق‌دوست که آن روزها در سپاه پاسداران زیر نظر حجت‌الاسلام لاهوتی فعالیت می‌کرد، در بخشی از خاطرات خود این موضوع را این‌چنین روایت می‌کند: احساس می‌کردم این سپاهی که در حال شکل‌گیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام (ره) بوده است. از طرف دیگر در 3 تشکل دیگر هم نیروهایی به صورت مسلح فعالیت می‌کردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابو شریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروه‌های مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، می‌شدند. پائیز 58 ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر 4 گروه موجود می‌شناسم، همه یک هدف را تعقیب می‌کنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام (ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم درهرصورت این حکم امام (ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجه‌ای برسیم، اول شما 3 نفر را می‌کشم، بعد خودم را و همه را راحت می‌کنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و باهم مذاکره‌ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هرکدام از این مراکز 3 نفر انتخاب شوند. این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند.
 
پس از آن گروه سه نفره‌ای متشکل از محسن رضایی، محین رفیقدوست و عباس دوزدوزانی در اواخر فروردین ماه سال 58 در قم نزد امام می‌روند و با توجه به مشکلاتی که سپاه با دولت موقت داشت، استدلال می کنند که سپاه باید زیر نظر شورای انقلاب اداره شود. حضرت امام هم در این دیدار ضمن پذیرش این درخواست، دستور تشکیل یک سازمان منسجم و مکتبی را صادر می‌کند و هاشمی رفسنجانی از طرف شورای انقلاب به عنوان نماینده برای پیگیری کارهای سپاه انتخاب می‌شود.
 
در پی این فرمان، همان گروه 12 نفره اساسنامه سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی را در 9 ماده و 9 تبصره تهیه و تصویب می‌کند و به دنبال آن شورای انقلاب حکم اعضای شورای فرماندهی سپاه را ابلاغ  در تاریخ دوم اردیبهشت 58 طی اطلاعیه‌ای شروع به کار سپاه را اعلام می‌کند.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
 
بر این اساس اولین شورای فرماندهی سپاه پاسداران متشکل از جواد منصوری به سمت فرمانده و عضو شورای فرماندهی، عباس آقا زمانی (ابوشریف) به سمت مسئول واحد عملیات و عضو شورای فرماندهی، علی محمد بشارتی و بعدها محسن رضایی به سمت مسئول اطلاعات و تحقیقات و عضو شورای فرماندهی، سید اسماعیل داودی به سمت مسئول اداری و مالی، محسن رفیق‌دوست به سمت مسئول تدارکات و مرتضی الویری به سمت مسئول روابط عمومی تشکیل می‌شود.
 
 
 
 سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
 
درپی این تصمیم، جواد منصوری اولین فرمانده سپاه در تاریخ 58/2/11 با صدور اطلاعیه‌ای 8 ماده‌ای دستورالعمل جدید سپاه را صادر و طی آن نکاتی را به پاسداران انقلاب اسلامی تذکر می‌دهد.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
 
در این برهه زمانی سپاه با اینکه سازمانی نوپا و متشکل از جوانان انقلابی بود، فعالیت‌های خوبی در دفاع از انقلاب و مقابله با ناامنی‌ها از خود نشان می‌دهد، از جمله مقابله با قائله‌های تجزیه‌طلبانه و ضد انقلاب در خوزستان و کردستان و مقابله با عوامل نفوذی در دستگاه‌ها و نهادهای انقلابی و کشور. اقدامات سپاه تا حدی چشمگیر بود که حضرت امام در 29 مرداد سال 58 زمانی که عده‌ای از اعضای شورای فرماندهی سپاه برای ارائه گزارش به حضرت امام به شهر قم می‌روند، امام خمینی در تجلیل از اقدامات پاسداران می‌فرمایند:«من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی می‌دارم. چشم من به شماست. شما هیچ سابقه‌ای جز سابقه اسلامی ندارید. سلام مرا به همه برسانید. من از همه شما متشکرم. من به همه دعا می‌کنم.» (صحیفه امام، ج 9 ص 314)
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
نفر اول سمت چپ جواد منصوری
 
اما دوم اسفندماه 58 زمانی که بنی‌صدر فرمانده کل قوا می‌شود، روز بعدش منصوری از فرماندهی سپاه استعفا می‌دهد. معاونت فرهنگی و کنسولی وزارت امور خارجه، سفارت ایران در پاکستان، ریاست مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه و سفارت ایران در چین از جمله مسئولیت‌های او بعد از فرماندهی سپاه است و هم اکنون نیز به عنوان پژوهشگر تاریخ معاصر فعالیت می‌کند.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
نفر وسط عباس دوزدوزانی
 
پس از طی دوره 10 ماهه فرماندهی منصوری، عباس دوزدوزانی فرماندهی سپاه را به مدت 3 ماه بر عهده می‌گیرد، اما او هم  به دلیل مخالفت‌های رئیس جمهور وقت، استعفا می‌دهد و از این مسئولیت کنار می‌رود. دوزدوزانی بعدها در کابینه شهد رجایی به عنوان وزیر ارشاد منصوب می‌شود و پس از آن به عنوان نماینده مردم تبریز و تهران در مجلس انتخاب می‌شود و  در دوران اصلاحات به ریاست شورای شهر تهران و معاونت وزیر علوم می‌رسد.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
عباس آقازمانی (ابوشریف)
 
فرمانده بعدی سپاه  عباس آقا زمانی معروف به ابو شریف بود که در تاریخ 2 خرداد 1359 طی حکمی از سوی ابوالحسن بنی‌صدر فرمانده وقت کل قوا به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد در تاریخ 27 خرداد 1359 استعفا کرد.
 
 فرماندهی و بنیان‌گذاری واحد عملیات سپاه، فرماندهی کل سپاه پاسداران، سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاکستان، نمایندگی قائم‌مقام وقت رهبری در امور افغانستان از جمله مسئولیت‌های ابوشریف بوده است.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
مرتضی رضایی
 
پس از استعفای ابوشریف، بنی‌صدر در تاریخ 22 تیر 59 حکم فرماندهی سپاه را برای مرتضی رضایی صادر می‌کند. اما رضایی حکم صادره از سوی بنی صدر را فاقد اعتبار دانشت و خواستار صدور حکم فرماندهی از سوی حضرت امام شد. در تاریخ 28 تیرماه 59 این حکم به تأیید حضرت امام می‌رسد و ایشان در این تاییده نوشتند:  «فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شما مورد تأیید است و لازم است با جدیت مواظبت کنید که احکام اسلام در سپاه پاسداران به مورد اجرا گذاشته شود.»
 
پس از مرتضی رضایی، شورای فرماندهی سپاه به دستور حضرت امام، 3 نفر را برای فرماندهی سپاه انتخاب می‌کند. این سه نفر عبارت بودند از شهید محمد بروجردی، شید یوسف کلاهدوز و محسن رضایی.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
شهید محمد بروجردی درکنار مرحوم آیت الله رفسنجانی
 
محسن رفیقدوست با درخواست شفاهی از شهید بروجردی می‌خواهد که وی از پذیرفتن فرماندهی سپاه صرف نظر کند و او هم قبول می‌کند و شورای فرماندهی سپاه شهید کلاهدوز را به عنوان فرمانده سپاه انتخاب می‌کند.
 
رفیق دوست در بخش از خاطرات خود دلیل نپذیرفتن فرماندهی سپاه از سوی شهید کلاهدوز را این چنین عنوان می‌کند: « شهید کلاهدوز صبح زود فردای آن روز به منزل من مراجعه کرد. از زیر عبایش قرآنی درآورد و مرا به آن قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم، دلیلی هم برای اصرار خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم چه‌کار کنیم؟ گفت محسن را انتخاب کنید».
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
محسن رضایی
 
به این ترتیب شورای فرماندهی سپاه محسن رضایی 27 ساله را به عنوان فرمانده سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی انتخاب می‌کند و محسن رضایی حدود 16 سال فرماندهی سپاه را برعهده می‌گیرد، سال‌هایی که جنگ تحمیلی یکی از مهمترین مقاطع تاریخ انقلاب اسلامی هم در آن واقع است. وی پس از پایان ماموریتش در فرماندهی سپاه، با حکم مقام معظم رهبری به سمت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب می‌شود.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
سید یحیی صفوی
 
سید یحیی صفوی  معروف به رحیم صفوی در اواسط سال 76 جایگزین محسن رضایی در فرماندهی سپاه می‌شود و 10 سال فرماندهی کل سپاه پاسداران را عهده‌دار می‌شود و نهایتا پس از پایان دوره‌اش، با حکم مقام معظم رهبری به عنوان دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل قوا در امور مرتبط با نیروهای مسلح منصوب می‌شود.
 
سپاه پاسداران چگونه تأسیس شد و فرماندهانش چه کسانی بودند؟
سردار جعفری فرمانده کنونی سپاه
 
پس از سرلشکر صفوی، محمد علی جعفری در سال 86 با حکم فرمانده معظم کل قوا به سمت فرماندهی کل سپاه منصوب می‌شود. وی که پیش از این 13 سال فرمانده نیروی زمینی سپاه را برعهده داشت.
 
با گذشت بیش از سه دهه از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حالا این نهاد انقلابی تبدیل به یکی از اصلی ترین نهادها برای حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف تبدیل شده است.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/
 

برچسب‌ها:

 

سپهبد علی صیاد شیرازی
Ali Sayad Shirazi 4.jpg
شناسنامه
نام کامل علی صیاد شیرازی
تاریخ تولد ۲۳ خرداد ۱۳۲۳
محل تولد شهرستان درگز، ایران
تاریخ کشته‌شدن ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ (۵۴ سال)
محل کشته‌شدن تهران، ایرانFlag of Iran.svg
نحوه کشته‌شدن ترور توسط سازمان مجاهدین خلقLogo of the People's Mujahedin of Iran.svg
محل دفن تهران
اطلاعات نظامی
درجه Sepahbod.png سپهبد
فرماندهی IIGF-Seal.svg فرمانده آتشبار گ ۳۱۷ توپخانه ل ۸۱ زرهی کرمانشاه
Seal of the Islamic Republic of Iran Army.svgIRI.Army Ground Force Seal.svg فرمانده عملیات غرب کشور
Seal of the Army of the Guardians of the Islamic Revolution.svg عضویت در ستاد مرکزی سپاه پاسداران
Seal of the Islamic Republic of Iran Army.svgIRI.Army Ground Force Seal.svg فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران
Emblem of Iran.svg عضو شورای عالی دفاع
Seal of the General Staff of the Armed Forces of the Islamic Republic of Iran.svg معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح
Seal of the General Staff of the Armed Forces of the Islamic Republic of Iran.svg تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء
Seal of the General Staff of the Armed Forces of the Islamic Republic of Iran.svg جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
رسته نظامی IRI.Army.General.Badge.svg فرماندهی و ستاد
طول خدمت ۳۲ سال
نشانهای لیاقت Fath Medal 1st Order.jpg Fath Medal 1st Order.jpg دو نشان درجه ۱ فتح
عملیاتهای مهم طریق‌القدس، فتح‌المبین،
 
بیت‌المقدس، والفجر ۱،
 
والفجر ۴، والفجر ۸،
 
خیبر، بدر، قادر
عملیات مرصاد


سپهبد علی صیاد شیرازی (۲۳ خرداد۱۳۲۳–۲۱ فروردین ۱۳۷۸)[۱] فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عضو شورای عالی دفاع بوده‌است. او متولد روستای کبودگنبد شهرستان درگز استان خراسان رضوی است. وی یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق بود. صیاد شیرازی پس از ۳۲ سال خدمت در یگانهای مختلف نیروی زمینی ارتش در تهران و مقابل درب منزلش، به دست نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق، ترور شد. مراسم تدفین او با حضور سید علی خامنه‌ای، فرمانده کل قوا و جمعی از فرماندهان یگانهای مختلف نیروهای مسلح ایران و مردم برگزار شد.

 

 

زندگی شخصی[ویرایش]

تولد[ویرایش]

علی صیادشیرازی در سال ۱۳۲۳ در[۲] شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی متولد شد[۳][۴][۵] مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. مادرش اهل انارک از توابع نایین و پدرش، که از عشایر قشقایی[۲] بود، به استخدام ژاندارمری درآمد و سپس به ارتش منتقل شد. او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده‌های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می‌کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محلّ پرورش وی شدند.[۲]

مادر وی، حاجیه شهربانو شجاع، روز ۴ مرداد ۱۳۹۵ درگذشت.

تحصیلات و ازدواج[ویرایش]

علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به تهران آمد[۶] و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم گردید.[۲] در سال ۱۳۴۳ در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه ۱۳۴۶ در رسته توپخانه دانش‌آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید.[۲][۴] پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشکر تبریز و سپس لشکر زرهی کرمانشاه منتقل شد.[۲]

او در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران منتقل شد و پس از پایان کلاس به موجب تسلط بالایی که به دست آورده بود، از استادان زبان انگلیسی ارتش شد. وی زمانی که تصمیم داشت با دختر عموی خود، عفت شجاع، ازدواج کند، با مخالفت ارتش حکومت پهلوی روبرو شد. حکومت پهلوی دلیل مخالفتش را سابقه مبارزاتی پدر عفت شجاع با حکومت مطرح کرد. اما سرانجام در اثر اصرار ستوان شیرازی، ارتشحکومت پهلوی با این ازدواج موافقت کرد.[۷]

وی در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصص‌های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد[۸] تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقه‌ای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد.[۲][۶]

ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال ۱۳۵۳ به اصفهان (مرکز توپخانه) منتقل کرد.[۲][۳]

مبارزات سیاسی[ویرایش]

پیش از انقلاب علی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را بارز ساخت و در نامه‌ای که برای سرگرد محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی، ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه‌های مذهبی بحمدالله پیش می‌رویم مخصوصاً در آن قسمت که می‌دانید». این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند.[۲]
سروان صیاد در اواخر حکومت پهلوی به دلیل این که در بین افسران، ضدیت با حکومت وقت می‌کرد و از مخالفان حکومت پهلوی بود، ضد اطلاعات از قرار دادن جنگ‌افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سرانجام سروان در ۱۹ بهمن دستگیر و زندانی شد و در آستانه پیروزی انقلاب، در بهمن ۱۳۵۷ آزاد شد.[۲][۴][۶]

بعد از انقلاب صیاد شیرازی پس از پیروزی انقلاب با رحیم صفوی و شخصی به نام احمد سالک آشنا می‌شود و با یکدیگر از پادگانهای اصفهان حفاظت می‌کنند.[۴]

مسئولیت‌ها[ویرایش]

 
اعطای سردوشی به سربازان
 
سان دیدن از سربازان

وی پس از پیروزی انقلاب ایران، در بحبوحهٔ غائله سال ۱۳۵۸ ضد انقلاب در کردستان، به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده شد و در نبردهای کردستان به همراه دکتر مصطفی چمران نقش مهمی ایفا نمود.[۳]

پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به همراه رحیم صفوی به غرب اعزام می‌شود و با همکاری ارتش و سپاه سنندج را فتح می‌کنند. این عملیات در کردستان موجب می‌شود تا او با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب شود. در سردشت یک گروه ۵۰۰ نفری تحت فرماندهی او در کمین دشمن افتاده و با ۴۵۷ نفر کشته و تلفات تجهیزاتی شکست سختی به بار آورد. در پاسخ به سوالات فرماندهٔ کل قوا بنی صدر در مورد تلفات، صیاد شیرازی پاسخ می‌دهد که آنان به بهشت می‌روند و برای جبران شکست درخواست استفاده از بمب ناپالم می‌کند که با خشم شدید و مخالفت بنی صدر مواجه می‌شود.[۹] این اختلافات موجب خلع دو درجه، برکناری، و دستور محاکمهٔ نظامی صیاد شیرازی می‌شود.[۲][۲][۴]
پس از خلع بنی صدر، با حضور محمدعلی رجایی در سمت ریاست جمهوری، صیادشیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت[۱۰] و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش تحت عنوان قرارگاه حمزه سیدالشهداء را راه‌اندازی کرد[۲][۳][۴][۶]

 
علی صیاد شیرازی و محسن رضایی

سرهنگ با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء لشکرهای ۶۴ ارومیه و ۲۸ کردستان و تیپ ۲۳ هوابرد و تیپ ۳۰ گرگان، شهرهای بوکان و اشنویه را آزاد کرد.[۲][۶]

پس از کشته شدن سرلشکر ولی‌الله فلاحی در ۹ مهر ۱۳۶۰، سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد (فرماندهٔ وقت نیروی زمینی) به سمت رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب شد و صیاد شیرازی (با درجه سرهنگی) به درخواست اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسشورای عالی دفاع و با حکم آیت‌الله خمینی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد.[۲][۳]

او با مشارکت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در عملیات طریق القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم‌بن‌عقیل، مطلع‌الفجر، محرم، والفجر۱، ۲، ۳، ۴، ۸، ۹، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت نمود و پیروزی‌های بزرگی را برای ایران به ارمغان آورد.[۲]سرهنگ علی صیاد شیرازی در مرداد سال ۱۳۶۵ از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد سید علی خامنه‌ای و تصویب سید روح‌الله خمینی به سمت «نمایندگی رهبری در شورای عالی دفاع» منصوب شد.[۲]

او در تیر ماه ۱۳۶۵ با پیشنهاد سید علی خامنه‌ای[۶] به فرمان فرمانده کل قوا به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به درجه سرتیپی ارتقاء یافت.[۲][۴]
.[۶][۶] سرتیپ صیاد شیرازی در سال ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد که در خلال آن مرزهای غربی ایران مورد هجوم مجاهدین خلق قرار گرفته بود، با طراحی عملیاتی تحت عنوان عملیات مرصاد نیروهای متجاوز را شکست داد.[۲]

در مهر ۱۳۶۸، بنابه درخواست رئیس ستاد کل نیروهای‌مسلح، و با موافقت و حکم فرماندهی کل‌قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای‌مسلح[۴] و در شهریور ۱۳۷۲ به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای‌مسلح منصوب شد. او پنج روز قبل ازمرگ در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید غدیر از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشکری ارتقاء پیدا کرد که این درجه مجدداً پس از کشته شدن وی به سپهبدی ارتقاء یافت.[۲][۴]

ترور[ویرایش]

 
جسد علی صیاد شیرازی پس از ترور

صیاد شیرازی در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونی‌اش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش کشته شد.[۲][۳][۶] در مراسمی با حضور رهبر انقلاب سیدعلی خامنه‌ای و مقامات لشکری و کشوری و جمع کثیری از دوستدارانش، علی صیاد شیرازی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا دفن شد.[۱۱][۱۲]

پس از ترور[ویرایش]

 
نماز رهبر ایران آیت الله خامنه‌ای بر پیکر صیاد شیرازی

سرلشکر رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه پاسداران در حاشیه مراسم یازدهمین سالگرد ترور گفت: عملیات تلافی‌جویانه سپاه پاسداران در همان سال اول ترور، با شلیک بیش از هزار گلوله توپ و موشک به مقرهای مجاهدین خلق در داخل خاک عراق انجام شد. رحیم صفوی تصریح کرد: بدون شک دستور ترور صیاد شیرازی از یک رده بالاتر به مجاهدین خلق داده شد و شخص صدام این دستور را به مجاهدین خلق داد.[۱۳]

 
حضور مردم در تشییع پیکر صیاد شیرازی

سرلشکر صفوی افزود: سپاه پاسداران در همان سال اول ترور وی، طی یک طرح عملیاتی از ساعت ۴ تا ۸ صبح تمام مقرهای مجاهدین خلق از پادگان اشرف گرفته تا العماره را با شلیک بیش از هزار موشک و گلوله توپ‌خانه برد بلند، منهدم و تلفات سنگینی را به مجاهدین خلق وارد کرد. به دنبال این عملیات، عراق واکنش شدیدی از خود نشان نداد و تنها به گله مختصری بسنده کرد[۱۴]

امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، دلایل و بهانه‌های اصلی ترور سپهبد صیاد شیرازی توسط مجاهدین خلق را شکست و ضربه‌ای دانست که این گروه در عملیات مرصاد در اثر تدابیر و فرماندهی صیاد شیرازی متحمل شده بودند. وی افزود صیاد شیرازی با شناخت خوبی که از منطقه و نیروها داشت به پایگاه کرمانشاه رفت و با بالگرد ۲۱۴۴ هوانیروز، عملیات شناسایی از منطقه را انجام داد و در نهایت با ساماندهی و تدابیر ویژه خود با کمک و هدایت نیروها، ضربه مهلکی در عملیات مرصاد به مجاهدین خلق وارد و مجاهدین خلق را مجبور به عقب‌نشینی کرد.[۱۵]

محمد درودیان، تاریخ‌نگار گفته امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش، در مورد نقش مستقیم صیاد شیرازی در سرکوب عملیات مرصاد و احتمال ترور او به دلیل انتقام گیری مجاهدین خلق را رد می‌کند. درودیان با بیان مستندات تاریخی  می‌نویسد: «شهید صیاد در زمان عملیات مرصاد، نماینده امام در شورایعالی دفاع بود. در حالیکه در اظهارات امیر پوردستان، از شهید صیاد بعنوان «مسئول بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح» نام برده شده است. در این اظهارات؛ عقب‌نشینی مجاهدین خلق در عملیات مرصاد به فعالیت‌های شهید صیاد نسبت داده شده است. با فرض اینکه به گفته ایشان شهید صیاد معاون بازرسی ستاد کل بوده، در حالیکه هیچ نیرویی تحت فرماندهی ایشان نبوده، چگونه امکان دارد عقب‌نشینی مجاهدین خلق ناشی از عملکرد ایشان باشد؟ در حالیکه باید شکست مجاهدین خلق را مستند به عملکرد نیروهای میدان نبرد و نه صرفاً به شناخت و یا شهامت کم‌نظیر شهید صیاد و حضور میدانی ایشان ارجاع داد.» او با استناد به یک سند مکالمه بین یک افسر عراقی و نماینده سازمان مجاهدین خلق، اقدام مجاهدین خلق برای ترور صیاد شیرازی را، سفارش صدام و در واکنش به ترور فرزند وی «عدی» می‌داند. برابر این اسناد، صدام ترور هاشمی رفسنجانی را پیشنهاد می‌کند که مجاهدین به دلیل ناتوانی برای عبور از حلقه حفاظتی ایشان، ترور صیاد را بعنوان یک هدف انتخاب کرد.[۱۶]

کتاب‌شناسی[ویرایش]

  • مجموعه مقالات اولین نشست کنفرانس بررسی دفاع مقدس / به‌کوشش ذاکر صالحی / دانشگاه امام حسین (ع)/ ۱۳۷۱.
  • سونای زعفرانیه / علیرضا نوری‌زاده.
  • خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی / مرکز اسناد انقلاب اسلامی / ۱۳۷۸.
  • خاطرات سال‌های نبرد / محسن مؤمنی / دفتر ادبیات و هنر مقاومت و نشرشاهد / ۱۳۷۸.
  • صیاد دل‌ها / احمد حسینیان / ارتش جمهوری اسلامی ایران، سازمان عقیدتی سیاسی / ۱۳۷۸.
  • ناگفته‌های جنگ / تدوین احمد دهقان / دفتر ادبیات وهنر مقاومت / ۱۳۷۸.
  • یادداشت‌های سفر شهید صیاد شیرازی / محسن کاظمی / دفتر ادبیات و هنر مقاومت / ۱۳۷۸.
  • عملیات آزادسازی سنندج و گردنه صلوات‌آباد (اردیبهشت ۱۳۵۹) / تدوین علی صادقی‌گویا / ایران سبز / ۱۳۷۹.
  • عملیات شیندرا /تدوین علی صادقی‌گویا / هیئت معارف جنگ / ۱۳۷۹.
  • اسطوره‌ها / به‌کوشش خلیل اسفندیاری / نشر شاهد / ۱۳۸۰.
  • یادداشت‌های ویژه سپهبد علی صیاد شیرازی (۱۳۶۴تا ۱۳۶۸) / به‌کوشش سیدحسام هاشمی / ایران سبز / ۱۳۸۰.
  • امیر دلاور /گردآورنده امیرحسین انبارداران / نشر شاهد / ۱۳۸۱.
  • گردنه خان تا قله آربابا /تدوین علی صادقی‌گویا / ایران سبز / ۱۳۸۱. ـ مسافر صبح / به‌کوشش شورای شعر بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس / مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی نخلستان / ۱۳۸۱.
  • در کمین گل سرخ / محسن مؤمنی / سوره مهر / ۱۳۸۲.
  • یادگاران (جلد ۱۱:کتاب صیاد شیرازی) / رضا رسولی / روایت فتح / ۱۳۸۲.
  • رفتارشناسی ایثارگران(سیری در رفتارشناسی امیر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی) / محمودرضا امینی /شعاع / ۱۳۸۳. ـ یاد یار / هیبت‌الله اسدی / دانشگاه افسری امام علی (ع) / ۱۳۸۳.
  • افلاکیان زمین (جلد ۱۰: علی صیادشیرازی) / محمدحسین عباسی ولدی / نشرشاهد / ۱۳۸۴.
  • خدا می‌خواست زنده بمانی (کتاب صیاد شیرازی) / فاطمه غفاری /روایت فتح / ۱۳۸۴.
  • سفر به ماوراء / کاوه خاتمی / ایران سبز / ۱۳۸۴.
  • هرچند دیر / هیبت‌الله اسدی / ایران سبز / ۱۳۸۴.
  • آخرین گلوله صیاد / داوود امیریان / نشر صریر / ۱۳۸۵.
  • عاشق‌ترین صیاد/ محبوبه معراجی‌پور/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی / ۱۳۸۵.
  • منش فرماندهی / احمد نوروزی فرسنگی / عرشان / ۱۳۸۵.
  • پرواز غریبانه / مهدی وحیدی صدر / حدیث نینوا (قم) / ۱۳۸۶.
  • جلوه یار /احمد حسینیان / ایران سبز / ۱۳۸۶.
  • سخن آشنا / علی اعوانی / ارتش جمهوری اسلامی ایران، سازمان عقیدتی سیاسی (نشر آجا) / ۱۳۸۶

برچسب‌ها:

 

سید مرتضی آوینی
Avinisajed.jpg
زادروز شهریور ۱۳۲۶
شهر ری
درگذشت ۲۰ فروردین ۱۳۷۲
فکه خوزستان
ملیت  ایران
تحصیلات معماری
از دانشگاه تهران
پیشه کارگردان، روزنامه‌نگار
لقب شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم
دین اسلام
مذهب شیعه
همسر مریم امینی[۱]

سید مرتضی آوینی (۲۱ شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری - ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در فکه)[۲] کارگردان فیلم مستند و روزنامه‌نگار حوزهٔ فرهنگی اهل ایران بود. مجموعه فیلم‌های مستند تلویزیونی او درباره جنگ ایران و عراق با نام روایت فتح شناخته‌شده‌  است.

 

 

زندگی‌نامه

پیش از انقلاب

سید مرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد.[۳]

 
آوینی در جوانی

به گفته بسیاری از آشنایان و نزدیکان آوینی، او در جوانی متحوّل شد و زندگی او در آغاز دهه ۱۳۴۰ با سال‌های انقلاب فرق بسیار داشت. گذشته او، کمتر در رسانه‌های ایران مورد بررسی قرار گرفته و برای بسیاری صحبت از گذشته او محدوده ممنوعه‌است. ابراهیم حاتمی کیا در یادداشتی در شهروند امروز می‌نویسد «آیا کسی مرتضای قبل از انقلاب را می‌شناسد. آنانی که در آن دوران با او حشرونشر داشته‌اند از مرتضای تثبیت شده بعد از شهادتش راضی‌اند؟»؛ و دخترش کوثر معتقد است برای برخی «آوینی خوب، آوینی مرده‌است.»[۴]

آوینی در سال ۱۳۴۴ به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. غزاله علیزاده، شهرزاد بهشتی و امیر اردلان از دوستان دوران دانشجویی او بودند.[۵]

او با مریم امینی (زاده ۱۳۳۶) ازدواج کرد. به گفته همسرش، آنها پیش از ازدواج آشنایی چند ساله داشتند (از پانزده‌سالگی) و با هم کتاب ردو بدل می‌کردند، و به کنسرت و سخنرانی می‌رفتند.[۶]

او که در آغاز خود را «کامران آوینی» معرفی می‌کرد، به اشعار فروغ فرخزاد، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث علاقه داشت. به ظاهر خود می‌رسید، کراوات می‌زد، و به فلسفهٔ غرب علاقه‌مند بود.[۵]

مسعود بهنود درباره او می‌گوید:[۷][۸]

مرتضی آوینی را من از زمانی که دانشکده بود می‌شناسم... مرتضی بچهٔ تندرویی بود که در هر دوره یک حالی داشت. یک دوره زده بود به مواد مخدر و این جور چیزها. تمام بازوهایش جای سوزن بود. شب در دانشکده خوابش می‌برد، فردا صبح جسدش را از دانشکده بیرون می‌آوردند. اصولاً بچهٔ تندرویی بود. هرکار می‌کرد تا تهش می‌رفت. بعد یک دوره هیپی شد. موهایش را گذاشته بود بلند شود. مدرن شده بود. قرتی مآب شده بود. جین می‌پوشید. دست‌بند می‌بست و از این جور کارها. اما شانس یا بدشانسی که آورد این بود که سال ۵۶ زد به عرفان و ادبیات عرفانی. بقیهٔ کارها را کنار گذاشت.

به گفته همسرش:[۶]

چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ در این صورت من چطور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این‌گونه بود  که دیگر هرگز لب به سیگار نزد.

آوینی بعدها با اندیشه‌های امام روح‌الله خمینی آشنا شد و در سالیان بعد به یک انقلابی بدل شد و مسیر زندگی خود را تغییر داد.[۵]

خودِ آوینی درباره جوانیش می‌گوید:[۹]

... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهٔ چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشته‌ام و کتاب «انسان موجود تک‌ساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بی آنکه آن زمان  خوانده باشم‌اش ـ طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده‌است که ناچار شده‌ام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی‌آید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس براستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت... و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم.

آن گونه که خود نقل کرده است با گرایش به اندیشه‌های انقلابی و اسلامی تمام نوشته‌های پیشین خود را از بین برد.

پس از انقلاب

 
دست نوشته مرتضی آوینی در مورد شهدا. "پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمام ما را با خود برده است و شهدا مانده اند."

معماری را با علاقهٔ زیاد یادگرفت، ولی بعد از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) بنا به ضرورت‌های انقلاب آن را کنار گذاشت و به فیلم‌سازی پرداخت.

از اولین کارهای او در گروه جهاد می‌توان به مجموعهٔ شش‌روز در ترکمن صحرا، سیل خوزستان و مجموعهٔ مستند خان‌گزیده‌ها اشاره کرد. گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت. دو نفر از اعضای گروه در همان روزهای اول جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی‌که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقهٔ محاصره گریخت. پس از یک هفته که خرمشهر سقوط کرد و گروه که تازه توانسته بود شکل دوباره به خود بگیرد، راهی منطقه شد. آن‌ها در جستجوی حقیقت ماجرا به خرمشهر و آبادان رفتند که سخت در محاصره بود. تولید مجموعهٔ حقیقت این‌گونه آغاز شد.

کار گروه جهاد در جبهه ها ادامه یافت. عملیات والفجر هشت که شروع شد، گروه دیگر منسجم و منظم شده بود. همین شد که مجموعهٔ تلویزیونی روایت فتح در همان حال و هوا شکل گرفت و تا آخر جنگ هم ادامه پیدا کرد. آوینی می‌گوید «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند، آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمی‌توانست در این عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروه‌های فیلم‌برداری ما با همان انگیزه‌هایی  که رزم‌آوران را به جبهه کشانده بود کار می‌کردند... این‌جا عرصه‌ای نبود که فقط پای تکنیک و یا هنر درمیان باشد.»

با پایان جنگ و در فاصلهٔ سال‌های پایان جنگ و تأسیس مؤسسهٔ روایت فتح، آوینی نوعی فعالیت هنری- مطبوعاتی را تجربه کرد. او در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجههٔ آن با مسائل مختلف فکر می‌کرد. حاصل همهٔ آن فکر کردن‌ها، تحقیق‌ها و مباحثات، نوشته‌هایی است که از او به جا مانده. تأملاتی در ماهیت سینما که در فصل‌نامهٔ فارابی به چاپ رسید و بعد مقالاتی با عناوین جذابیت در سینما، آینهٔ جادو، قاب تصویر، زبان سینما و... که از فروردین سال ۱۳۶۸ در ماهنامهٔ سورهمنتشر می‌شد. مجموعهٔ این مقالات در کتاب آینهٔ جادو که جلد اول از مجموعهٔ مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع‌آوری شد.

هرچند آشنایی با سینما در طول مدت بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینهٔ کارگردانی مستند و به‌خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هر چیز به سینما بپردازد، ولی فکرها و حرف‌های او بیش‌تر از این‌ها بود. او در کنار تألیف مقالات تئوریک دربارهٔ ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی درمورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک، تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تألیف کرد که بیش‌تر آن‌ها در ماهنامهٔ سوره به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی- اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مقابله با فرهنگ واحد جهانی و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد تا بتواند جواب‌هایی برای همهٔ سؤال‌هایی که داشت پیدا کند.

اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به دستور آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد و تهیهٔ مجموعهٔ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود، ادامه دهد. آوینی و بقیهٔ گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال، کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی شهری در آسمان را به پایان رساندند و مقدمات تهیهٔ مجموعه‌های دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیت‌های مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.

او از منتقدان سرسخت سیاست‌های فرهنگی محمد خاتمی بود.[۱۰] شهری در آسمان که به واقعهٔ محاصره، سقوط و بازپس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت، در ماه‌های آ[۱۱][۱۲] تلویزیون پخش شد، اما برنامهٔ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه‌های دیگر با مرگش در اثر اصابت ترکش مین در روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در فکه ناتمام ماند.

مرگ

آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، به همراه محمد سعید یزدان پرست با مین برخورد كرد و بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق کشته شد.[۱۳]

فیلم‌شناسی

کتاب‌شناسی

  • هرآنکه جز خود[۱۴]
  • آئینه جادو
  • توسعه و مبانی تمدن غرب
  • گنجینه آسمانی
  • یک تجربه ماندگار
  • فردایی دیگر
  • حلزون‌های خانه به دوش
  • رستاخیز جان
  • آغازی بر یک پایان
  • فتح خون
  • امام و حیات باطنی انسان
  • با من سخن بگو دوکوهه
  • مرکز آسمان
  • نسیم حیات
  • سفر به سرزمین نور
  • انفطار صورت (در باب مبانی نظری هنر)

وی همچنین آثار منتشر نشده‌ای در حوزهٔ ادبیات دارد.

 

برچسب‌ها:
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 97
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 73861
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


www.doostqurani.ir/

دوست قرآنی" href="http://doostqurani.ir/">دوست قرآنی

جنگ دفاع مقدس